ریاضی و طبیعت ریاضی و طبیعت
زبان طبیعت ریاضی است و این زبان زبان اجرا است . طبیعت در رویداد فصل این دو قانون ساده ریاضی را اجرا می کند و فصل خود را جاری میسازد. توضیح بیشتر راجع به فصل و نشان دادن عدد تقارن در سیاره زمین بین نور خورشید و برودت سیاره را در کتاب اصلی توضیح داده ام که در این چکیده نیامده است .
در فیزیک فصل را پدیدهایی مینامیم که از اعمال دو قانون ساده ریاضی در طبیعت منشأ میگیرد. و این دو قانون عبارتند از :
1- هر عدد تقسیم بر خودش برابر است با 1
2- پدیده همگونی که در عدد 2 وجود دارد.
پدیده همگونی یعنی هرگاه عدد 2 در خود ضرب و سپس جمع گردد. عدد چهار به دست میآید.
4 = 2 × 2
4 = 2 + 2
در بین اعداد ریاضی تنها عدد 2 میباشد که این پدیده در آن روی میدهد و ما این پدیده را در بحث فصلها پدیده همگونی مینامیم.
قانون اول فصلها یعنی هر عدد تقسیم بر خودش برابر است با 1 میگوید هر فصل پدیدهای است که میبایست پیوسته تازه، نو و بدیع باشد.
و قانون دوم فصلها یعنی پدیده همگونی در عدد 2 فصلها را شرح میدهد و میگوید هر فصل که حرکت میکند میبایست مجدداً باز گردد.
واضح و آشکار است که تصویر فصلهای بهار – تابستان – پائیز و زمستان در سیاره ما مخصوصاً ایران زمین تشکیل میشوند. حرکت میکنند و سپس باز میگردند.
اندازه هر فصل است که این عدد در طبیعت از اجرای پدیده همگونی عدد 2 حرکت فصلها 1 ایجاد میکند.
در ادامه این بحث با معادلهای ساده نحوه ایجاد این عدد را باز خواهیم گفت.
فصلها هر کدام در اندازه هستند.
بهار تابستان پائیز و زمستان نیز است.
جمع این چهار فصل عدد 1 است که این عدد از قانون اول ریاضی هر عدد تقسیم بر خودش برابر است با 1 ایجاد میگردد.
در واقع هر سیاره را باید عددی بنامیم که هنگام حرکت به گرد خورشید تقسیم بر خودش میگردد. و عدد 1 را که عدد فصلها هستند را در خود باقی میگذارد.
هر سیاره در فضا 1 فصل دارد که از گردش به دور خورشید و در واقع تقسیم بر خود در آن شکل میگیرد. یعنی حرکت سیارات در فضا نتیجهمند است و نتیجه این حرکت همان فصلی است که در مکان هر یک از آنها تشکیل میشود.
در منظومه خورشیدی تنها عدد فصل سیاره زمین از راه تقارن حاصل میشود و در مابقی سیارات تقارن برای فصل روی نمیدهد.
تقارن در سیاره زمین بین دو انرژی است، انرژی برودت و انرژی خورشید
خورشید و سیاره زمین یک تقارن را به تصویب میرسانند که این تقارن نحوه تقسیم شدن فصل سیاره زمین و همچنین پدید آمدن آب در سطح سیاره ما را بوجود میآورد.
در منظومه خورشیدی با تقارن بین انرژی خورشید و برودت سیاره زمین در واقع پدیده همگونی عدد 2 شکل میگیرد.
پدیده همگونی عدد 2 در واقع از منشأ خورشید است.
و این پدیده در یک دایر منحنی فصل سیاره زمین را تقسیم میکند و آن را در چهار فصل رنگارنگ در اندازه بهار تابستان پائیز و زمستان دوران میدهد.
پس هرگاه در مکان پدیده همگونی عدد 2 رخ دهد مجرای یک فصل به اندازه گشوده میشود.
این مکان وقتی که خورشید باشد چشمه نوری در اندازه را به اجرا میگذارد و وقتی که این مکان سیاره باشد یک چشمه آب و یک فصل در اندازه را اجرا مینماید.
اینچنین است که فصلها در سیاره ما از بهار آغاز میشوند و در زمستان خاتمه میپذیرند یعنی فصلی که آغاز میشود است و فصلی هم که پایان میپذیرد است.
آغاز و پایان برابر است بنابراین هر فصلی همیشه تازه و نو است و پایان دلیل بر خاتمه نیست بلکه آغاز دیگری است.
اینک لازم است معادله سادهایی که در خورشید پدیده همگونی عدد 2 را اجرا مینماید و اولین فصل از خورشید از آن سرچشمه میگیرد را طرح نمایم.
این معادله ساده بدین گونه است :
2-2 = تکوین اولین فصل (از پدیده همگونی عدد 2 در خورشید)
خورشید در پدیده همگونی عدد 2 بسر میبرد و حاصل این پدیده فصل از خورشید سرچشمه میگیرد.
حال با قرار دادن هر سیاره در عدد ترتیب و مکان خود و چگونگی تشکیل یک فصل در آن از رابطه زیر استفاده میکنیم.
تکوین یک فصل در یک سیاره = × عدد ترتیب هر سیاره = انرژی برودت
در این رابطه انرژی برودت در اندازه عدد ترتیب هر سیاره درج میباشد.
طبیعت تربیت ریاضی دارد. و مشی ریاضی در طبیعت یکسانسازی است وقتی که طبیعت با ریاضی اداره شود. هر چیز سر جای خود میباشد و فصل رویدادی است که از نظم ریاضی پدید میآید. بنابراین برودت در هر سیاره به اندازه عدد همان سیاره است.
مثال وقتی که عدد ترتیب سیاره زمین در منظومه خورشیدی 4 باشد به اندازه همین عدد در این سیاره انرژی برودت درج است، انرژی برودت نهفته در عدد ترتیب هر سیاره است.
سیاره زمین فصل چهارم منظومه خورشیدی است بنابراین این سیاره 4 فصل دارد. چهار فصل در اندازه که از ذخیره عدد 1 ناشی میشود و یکی بعد از دیگری جاری میشود. فصل بهار، تابستان، پاییز و زمستان که هر کدام معین در اندازه هستند.
جمع این چهار فصل عدد 1 است که این عدد از اولین قانون فصل که هر عدد تقسیم بر خودش برابر است با 1 شکل میگیرد.
وقتی که منظومه خورشیدی را 10 فصل بنامیم اولین فصل از خورشید، دوم عطارد، سوم زهره، چهارم زمین، پنجم مریخ، ششم مشتری، هفتم زحل، هشتم اورانوس، نهم نپتون و دهم پلوتون است.
در این مجموعه زمین فصل چهارم منظومه خورشیدی است بنابراین این سیاره 4 فصل دارد. اما مطابق قانون اول فصلها که هر عدد تقسیم بر خودش برابر است با 1 میبایست در این سیاره 1 فصل وجود داشته باشد که همینگونه است در واقع زمین یک فصل دارد. که چون بین زمین و خورشید تقارن فصل روی میدهد فصل زمین شکسته شده سیال میگردد. و یک فصل ان تقسیم بر چهار میگردد. که به دنبال یکدیگر چهار فصل بهار، تابستان، پائیز و زمستان جاری میسازد.
برای نشان دادن رویداد تقارن بین خورشید و سیاره زمین فصل نور خورشید حاصل از پدیده همگونی عدد 2 را (2-2) را در مکان ترتیب سیارات حرکت میدهیم تا عدد تقارن برای فصل زمین حاصل گردد.
تولد یک فصل در مکان خورشید 25/0 = 4/1= 1/1 × 4/1
تولد یک فصل در مکان عطارد 5/0 = 4/2= 1/2× 4/1
تولد یک فصل در مکان زهر 75/0 = 4/3= 1/3 × 4/1
تولد یک فصل در مکان زمین 1 = 4/4= 4/1 × 4/1
تولد یک فصل در مکان مریخ 25/1 = 4/5 = 1/5 × 4/1
تولد یک فصل در مکان مشتری 5/1 = 4/6= 1/6 × 4/1
تولد یک فصل در مکان زحل 75/1 = 4/7= 1/7 × 4/1
تولد یک فصل در مکان اورانوس 2 = 4/8 = 1/8× 4/1
تولد یک فصل در مکان نپتون 25/2 = 4/9= 1/9 ×4/1
تولد یک فصل در مکان پلوتون 5/2 = 4/10 =4/ 10 × 4/1
چنانچه ملاحظه میگردد عدد 1 که تنها در سیاره زمین در خصوص فصل روی میدهد تصادفی به دست نمیآید. بلکه این عدد رویدادی است متقارن که از نور خورشید و برودت سیاره ما ناشی میشود. یعنی گرمای خورشید با برودت سیاره ما هم ارز میگردنند و از این هم ارزی آب به نوسان درمیآید و فصلها جاری میشوند. پدیده آب نشو و نمو را آغاز میکند. و در سطح سیاره از سطح دریا تا فضا پیش میرود و مجدداً بازمیگردد. نوسان آب به خاطر هم ارزی دو انرژی است انرژی گرمایش خورشید و برودت سیاره زمین.
یعنی وقتیکه آب از سطح دریا بخار میشود، نور خورشید عمل تبخیر آب را فراهم میکند و وقتیکه بخار آب از فضا به سطح سیاره فرو فرستاده میشود برودت عمل میعان آب را فراهم کرده است، هر دو انرژی هم ارز هستند که در دو حالت آب را بخار کرده و سپس بازمیگردانند (عمل بخار و میعان با دو انرژی هم ارز صورت میگیرد)
زمین کانون هم ارزی دو انرژی از خورشید و برودت سیاره است و اصل سیالیت از هم ارزی این دو انرژی است.
در قوانین فیزیک ریاضی خود را معرفی میکند. و معرف یک قانون در فیزیک کاری نمیکند جز اینکه توانمند در یک شادی است، ریاضی طبیعت را به تصویرمیکشد و ریاضی در ایران زمین امکان یافته است تا فصلها را کاملاً تصویر کند. بهار ـ تابستان ـ پائیز و زمستان هر چهار فصل در ایران زمین پدید میآیند و این پدیده شایسته است تا برای آن قانون تعریف شود.
تعریف فصل از نگاه ریاضی این است که در نخستین گام ریاضی یک قانون وجود دارد. هر عدد تقسیم بر خودش برابر است با 1 . در واقع طبیعت این تقسیم ساده ریاضی را به درستی در ایران زمین اجرا میکند و از آن چهار فصل متنوع و رنگارنگ پدید میآورد بهار تابستان پائیز زمستان و تقویم ایران زمین در آن به وجود میآید.
در طبیعت ریاضی سرگرم کار است و شگرد ریاضی سادگی است، طبیعت با قوانین ریاضی ساده میکند تا دوام داشته باشد و در این خصوص ذائقه آن زمان، مکان، فضا و انرژی است، کار ریاضی نوگرایی است، ریاضی یکسانسازی میکند، ریاضی زبان طبیعت است و وقتی این زبان از نهاد آدمی سرچشمه میگیرد شور نشاط برانگیخته میگردد تا طبیعت و هستی موردشناسایی قرار گیرد. در فیزیک کتاب طبیعت مرور میگردد. و اکنون در طبیعت فصلها مورد نظر هستند. تا با روش ریاضی مورد مطالعه قرار گیرند. فصلها که در ایران زمین به درستی اجرا میشوند و با اولین روز بهارسال نو ایرانی آغاز میگردد.
فصلها تقویم ایران زمین را میسازند و ما اینک بر آنیم تا دیدگانمان را به روی فصلها بگشاییم و تصویری از آن ارائه نماییم که به ریاضی مربوط است، اگر رویه ریاضی سیر شود تا بر کلمات تأثیر بگذاردهر سطر توام با شادی است و این دلیل بر صحت گفتار و راستی کلمات دارد. اگر متوجه زبان خویش باشیم در مییابیم که زبان فارسی هم آوا با طبیعت است چرا که از این زبان شعر تراوش میشود. و وقتی که این شعر با ریاضی توام گردد. درک ما را از جهان میسر میسازد تا با مقوله تخیل قوانین طبیعت، را بشناسیم زیرا نظم طبیعت وابسته به ریاضی است و ریاضی در جهت به اجرا در آوردن نظم مقارن با شعر و موسیقی است.
قانون فصلها در طبیعت، متعلق به ایران زمین است و میبایست از ایران خود را به جهان معرفی نمایند. اینجانب عباس ترابی با فروتنی بر آنم تا فصلها را به طریق ریاضی تصویرسازی نمایم اگر این تصویرسازی شادی را میسر سازد که چنین بوده است میتوان امیدوار بود که این قانون فیزیک اینک مشمول آفرینش شده است تا با طی راه خود مسیر جهانی را درنوردد و معرف ریاضی خود باشد این ریاضی مشمول ساختن فصلها در طبیعت، خصوصاً طبیعت ایران زمین است. چرا که تقویم ایران زمین در قانون فصلها قرار دارد و با اولین روز بهار سال نو ایرانی آغاز میشود. اینک امیدوارم با تلاش همگانی این ریاضی را به جهان معرفی نمایم، زیرا هرگاه قوانین فیزیک شناسایی شوند مشمول رفاه بشر میگردنند و این بشر وقتی میتواند مرفه باشد که برای زیستن مجاب گردد.
زیستن و مداوت در زمان حال ادامه پیدا میکند و زندگی در خارج از زمان افسردگی و نگرانی به دنبال دارد.
نمونه عینی و زنده حدی که در سیاره زمین در زمان حال شکوفا میگردد، آب میباشد که بواسطه این آب قرابت با زندگی پدید میآید. آب بواسطه یک تقارن از دو سطح انرژی (سرد – برودت) و انرژی (گرم – فصل نور) بر سطح سیاره زمین به ثبات میرسد. و قاعدههای فصلی و عددی را با نشاط میسازد. قاعده ریاضی زیستن و زندگی یعنی هر عددی تقسیم بر خودش برابر است با 1 .
و این قاعده ریاضی یعنی هر عددی تقسمی بر خودش برابر است با 1 فقط در خصوص حیات در جبر سیاره زمین اجرا میگردد و نقطه عطف این تقسیم آب میباشد که به توسط اجرای این تقسیم بارندگی ایجاد میگردد و دلیل اجرای این تقسیم سطحهای برابری است که از دو انرژی برودت و نور یک حد فصلی مانند آب را میتوانند برخیزاند و مجدداً فرو فرستد این حد فصلی در این قاعده جبری که آغاز و انتهای آن برابر است در مسیر رفت وبازگشت بر خودش تقسیم میگردد. و سرانجام خود را باقی میگذارد. اصول اجرای قانون حیات بر سطح سیاره ما از همین اصل ناشی میگردد. که یک فصل بیش از خودش نمیتواند ادامه یابد زمان وقتی نشاط را میسر میسازد که اولین اصل قانونی حیات رعایت گردد. و یک فصل حیاتی در تمکین از حالت و عدد خود باشد.
این قاعده ریاضی که هر عددی تقسیم بر خودش برابر است با 1 در حیات فصلی سیاره زمین آزاد میگردد و موجب رفاه و آسایش و ثبات آن میشود. در صورتی که در بقیه سیارات منظومه شمسی عدد و فصل 1 قصد خروج از مکان را ندارد که بخواهد مجدداً بازگردد و عدد خود را بر جایی گذارد. منظور این است که فصلی که در آغاز وجود داشته سرانجام هم همان فصل وجود خواهد داشت و هر فصلی مستند از کمیت خود است و بیش از آن نمیتواند بروید.
البته این کمیت در سیاره زمین رفت و بازگشت دارد و شکوفا میگردد و الا اگر در بقیه سیارات منظومه فصلی بخواهد ارتقا یابد برای این فصل ثبات و آسایش وجود نخواهد داشت. مثلاً این فصل اگر در سیاره زهره باشد به محض رشد یافتن از هم پاشیده میگردد و در همان حالت باقی میماند. و اگر این فصل در مریخ باشد رشد بیرویه مییابد چنانچه برای این فصل پایانی وجود ندارد.
تنها در سیاره ما است که یک فصل در حال رویش دارای احساس نشاط و شادی است زیر در این سیاره پایان دلالت بر آغاز دارد و ابتدا و انتهای فصول هم ارز و ثابت هستند در این صورت هر فصلی که به صورت زنده در سیاره ما زندگی میکند دارای ذوق، ثبات و نشاط میباشد. و این احساس موجبات بازگشت به سمت خویش را فراهم میسازد. حیات و زندگی پیشامدی است که قرارهای آن از قبل آفریده شده است و خداوندی که این قرارها را آفریده است نمیخواهد چیزی که در حیات زندگی میکند از زنده بودن خود خسته گردد. بدین سبب حیات را در مکانی میگستراند که نقطه شروع و پایان آن هم ارز و مساوی است و این مکان در منظومه شمسی فقط در سیاره زمین است حقوق این حیات از حرکت به سمت خویش فراهم میگردد. و سپس این حقوق موجب نشاط و ثبات و رفاه میگردد. زندگی و حیات بر سطح سیاره زمین حقوقی را دریافت میکند که این حقوق خلق شدنی و تکوینی میباشد. و در حیات چیزی قابل بخشش است که از قانون طراوش کند زیرا این بخشش بیادعا و تمام نشدنی است و اگر حیات به صورت یک قانون بر سطح سیاره زمین نشأت میگیرد به سبب این است که تنها از طریق قانون زندگی دوام و ثبات میگیرد.
طبیعت متعادل از قانون است و این قانون در عدد ثابت میگردد.
طبیعت در سادگی و اختصار دوام خود را باز میجوید و این سادگی برای زیستن کفایت میکند. وقتی که این سادگی و بدویت در سیاره زمین 1 باشد و بدویت فصلی در مریخ 25/1 و یا در زهره 75/0 تکوین یابد. تنها تفاوتی که بین این حدودها وجود دارد این است که ثبات فصلی زمین با عدد 1 معرفی است تقارنی و اما در مریخ و یا زهره و دیگر سیارات منظومه شمسی راه تقارن برای تشکیل یک فصل مسدود است. در این حال عارضه خاصی که در سیاره زمین برای یک فصل روی میدهد آزادی میباشد. بدین سبب یک فصل میتواند در زمان حال رفت و بازگشت نماید. و زیستن و تحول را تجریه کند و قانون حیات را به تصویر کشد.
در سیاره زمین آزادی در تمکین از خلاقیت و تکوین است، بنابراین شرط زیستن فراحت و گسترش در اندازه خویش است، زمین ما تنها سیارهایست که بدویت و سادگی در آن گشایش مییابد و از افتراح خود بهره میگیرد. خلاقیت از حد و فصلی بوجود میآید که در تمکین از قانون باشد و در مسیر اثبات خود قرار گیرد.
زیستن و زندگی از راه قانون بر روی سیاره زمین گسترده میگردد و حیات بر سر یکی کار ریاضی میباشد. ثبات در زندگی یعنی اینکه زندگی معین در قانون باشد. زیرا ابتدا و انتهای کار قانون صلح و ثبات است در فیزیک کتاب طبیعت مرور میگردد و کسی که خط این کتاب را میخواند معرف نهاد خویش است زیرا قوانین طبیعت از عقل و فطرت ما خود را معرفی میکنند و معرفی یک قانون از طبیعت پیوسته موجبات شادی و نشاط را فراهم میسازد و این شادی و نشاط تأثیری است که بر ذوق و اندیشه مینشیند و سپس تصویرسازی از این قانون را میسر میسازد. در فیزیک بدون بشارت ذوق و مسرت اندیشه کار صورت نمیگیرد و این کار به عهده فیزیکدان است که قانونی را معرفی و اثبات کند که بنای عقلی دارد و موجبات شوق و مسرت او را فراهم میسازد. اگر طبیعت نداند که چه میکند هرگز شادی و نشاط صورت نمیگیرد و وقتی هم که ما ندانیم چه میکنیم مطالبمان عامی و زودگذر است. زیرا قوانین عقلی و حسی ما از طبیعت پیروی میکنند و بدینصورت است که مشیت عقل در برداشت یک قانون تجربی از طبیعت شادمانی میباشد.
زمین ما تنها سیارهایست که در آن کشفیات، تولد و خلاقیت صورت میگیرد و پیامد ین رویدادها موضوع زیستن را تشکیل میدهد. بدینسان زندگی مرتبط است با حال و دورهای که این ریاضتها را ز سر میگذارند و زیستن را با نشاط مینماید.
تولد؛ خلاقیت و تکوین شکوه زیستن است و اگر این حقوق به عهده مخلوقات زمین نمیبود. مطمئناً حیات خاموش میگشت.
اگر در سیاره مریخ یا هر کدام دیگر از سیارات منظومه شمسی به استثنای زمین حتی یک گونه از حیات منقول که بتواند جابجا گردد و سرانجام خود را باقی گذارد و همچنین زاد و ولد کند یافته شود. کاشف این حیات میتوند ثابت کند. زندگی و حیات منهای ریاضیات، هوش، شادی و نشاط قابل عرضه و جاری شدن است در اینصورت ما زمینیان تلاشمان بیخود است و دیگر نباید به قانون؛ حد و مرز؛ و نظم و انضباط امیدوار باشیم، زیرا قانون حیات که مزیت آن کشف، خلق و تکوین و عمران و آبادانی میباشد فقط سیارهها را در بر میگیرد و هیچ فصلی بدون قانون نمیتواند به زیستن خود دامه دهد. اگر حیاتی در مریخ و یا زهره وجود داشته باشد. این حیات ملغای از قانون و حد و مرز است، روایت زندگی خلاقیت و تکوین در ابعاد گوناگون آن میباشد. و این خلاقیت و تکوین در سیاره زمین حیات را نو و متجدد میکند و سبب شادی و نشاط میگردد.
در سیاره مریخ یک حد نو و تازه پیوسته وجود دارد که این حد فصلی در برودت منجمد شده است و این حد برای حرکت سیاره در زمان حال کفایت دارد. در سیارات عطارد، زهره و سیارات بعد از مریخ نیز پیوسته یک حد تازه و غیر قابل رفت و بازگشت وجود دارد. و این حد تکوینی است که یکبار در بدویت صورت گرفته است، مکان هوشمند و هوش پذیر یعنی سیاره زمین که حرکتهای ریاضی در آن جلوه و شکوه دارد حیات را در دوره میپروراند. یعنی یک فصل حیاتی در این سیاره سیکل رفت و بازگشت دارد. و قانونی که این سیکل را اداره میکند ابتدا و انتهایش ثابت و هم ارز است.
فصلهای پیوسته در شروع هستند و در سیاره ما، پایان نیز حدی است. در در این صورت عدد ثبات در این سیاره محسوس میگردد و آزادی برای رفت و بازگشت پیدا میکند. در سیاره زمین حیات بر سر یک کار ریاضی حاضر است در حالی که در مابقی سیارات منظومه شمسی ریاضی نمیتواند گشوده شود و آن سیارات به صورت یک فصلی اداره میگردنند و تنوع و تحول فصلی در آنها صورت نمیگیرد. یعنی در صورتی که 10 حد فصلی در سیاره پلوتون وجود داشته باشد تمامی آن حدودها معنی و مفهوم یک حد را دارند. در سیاره زمین نیز، هر چهار فصل گنجایش یک فصل را دارند. اما فرق این یک با بقیه یکهایی که در کانون مکانی سیارات دیگر منظومه شمسی است این است که این یک مشمول تقارن است. در صورتی که در سیارات دیگر منظومه تقارن فصلی صورت نمیگیرد.
اگر چند چیز در یک هاله جبری سکونت داشته باشند و این چیزها با یک چیز مستند شده باشند تمامی این چیزها مفهوم یک چیز را دارند. لذا در سیاره زمین در حالی که چهار فصل وجود دارد این فصلها نیز مفهوم یک فصل را دارند. زیرا در بعد تقارن بیش از یک فصل نمیتواند تکوین و تولد یابد و در مکانی هم که تقارن موجود نباشد باز یکی از این فصول میتواند پدید آید. یک فصل با انرژی هم ارز است و وقتی انرژی نور یک فصل را مستند و بیدار کند و کمیت آن باشد یک فصل سیارهای نیز در هر حالتی تکوین همین را دارد.
فصل خورشیدی با فصول سیارهایی هم ارز میباشد و در این صورت حاصل حرکت هر سیاره همان فصلی است که در مکان آن سیاره عینیت مییابد.
در سیاره زمین نخستین فصلی که به خاطر تقارن دو انرژی متولد شده و از رسوب خارج میگردد حد آب است، آب به سبب تقارن دو انرژی سرد و گرم در سیاره ما از یخ متولد میگردد و نخستین بار سیکل حیات را طی میکند و در فضا نیز از بخار متولد میگردد. یعنی بارندگی در زمین به خاطر جبری است که آغاز و انتهای ثابت دارد و انرژیی که آب را بخار میکند با انرژیی که این بخار را لخت کرده و مجدداً به آب تبدیل میکند و به زمین میفرستند مساوی میباشد. در این صورت یک فصل مانند آب سیال میگردد تا بتواند در این جبر رفت و بازگشت نماید.
در صورتی که در سیاره زمین جبر آن حد آغاز و انتهایش ثابت نبود تنوع در فصل و سیالیت بسی بعید و ناممکن بود. یعنی یک فصل و حد قانون شمول نمیتواند برای بی حد و حصر شکوفا گردد و هیچ فصلی نمیتواند بدون انرژی شکفته گردد. پس بنابراین هرگاه فصلی با انرژی شکفته گردد بیش از توان این انرژی نمیتوند تکوین و رویش داشته باشد.
اصول حیات در سیاره زمین سیال گشتن و از رسوب خارج شدن است زیرا سیکل حیات را یک حد و فصل رسوب شده نمیتواند طی کند. بنابراین هر فصل زنده در این سیاره مستعد پرورش است و احساس خود را تربیت میکند. تا از قانون حیات بهرهمند گردد. برای انسان چیزی که حیات آن را اداره میکند تا هوش نما و شادی بخش باشد قانون و سلیقه میباشد که کردارهای آن را ملزم به نتیجه میسازد. منطق ریاضی ثبت است و حیات به نشانه این ریاضی منظم و با تربیت است طبیعت و حیات با انرژی دایر است و در طبیعت انرژی خود سر و سرکش وجود ندارد بلکه انرژی دایر میکند و تبعیت از یک حد ریاضی را دارد. ثبات یعنی ایستادگی و سپس حرکت یک فصل ریاضی بنابر این هرگاه به توسط یک ثبات ریاضی فصلی دایر گردد این فصل پایان ناپذیر و ماندهگار است.
حیات و حرکت منظور ریاضی خود را برآورده میکند و در سیاره ما تکوین، خلاقیت و پرورش و تربیت در جبر میباشد و در این جبر فقط یک کردار و عمل قانونی آزاد میگردد. در سیاره ما فصلی از نقطهای شروع میگردد و مجدداً به نقطه شروع دیگری میرسد و پایانی برای حرکت یک فصل وجود ندارد. هر انرژیی در طبیعت مخصوص شروع شدن میباشد و در این قرار فصل و حدی که در سیاره زمین حرکت میکند مؤسس شادابی و نشاط است، زیرا انرژی در یک مسیر و خط ریاضی استحاله میگردد و این تحول سبب دگرگونی و شادی و نشاط میگردد. ما در سیارهای زندگی میکنیم که در آن تحول و تنوع صورت میپذیرد و عنوانی که این خط تحول و تنوع را هدایت میکند یک قانون ریاضی میباشد. بنابراین ما به نظم جهان وابسته هستیم زیرا به روال قانون همانگونه که قبلاً اشاره گشت در صورتی که حیاتی شبیه حیات زمین که بتواند زاد و ولد کند در مریخ و یا یکی دیگر از سیارات منظومه شمسی کشف گردد. دیگر نمیتوان به نظم و قانون امیدوار بود. نظم خود زاینده است و به دلیل همین نظم اگر در دیگر سیارات منظومه شمسی به استثنای زمین زایش پدید آید. این زایش مشتاق بدویت نیست و به سمت بینهایت خواهی و افراط پیش میرود. نظم یک فصل و حد را پیوسته جوان و نو و در مسیر بدویت پیش میبرد. بنابراین این حد و فصل باید ثابت باشد و مجذوب انرژی گردد.
زمین ما در بین سیارات منظومه شمسی وارث دو انرژی برابر و هم ارز از برودت و گرما میباشد. بنابر این یک فصل میتواند از حد یک انرژی آغاز گردد و با تحول خود به آغاز دیگری برسد. واضحترین حد و فصلی که در بین این دو انرژی مراوده و نوسان دارد آب است و گیاهان و نباتات نیز در این قاعده جبری گنجانده میشوند. یعنی هر گیاهی که از سطح خاک زمین میروید فقط میتواند تا بدویت و بذری که از آن روئیده است پیش رود تا باقی بماند.
برای یک فصل حیاتی پایانی وجود ندارد. بنابراین وقتی که پایان نباشد پیوسته آغاز وجود دارد.
حیات در قانونی گنجانده میگردد. که از ریاضی بهره میگیرد و تمام افتراحات و خوشبختیها در آن از تصمیم و اراده و سعی و تلاش سر میزند.
بصیرترین روش زندگی را یک خط و راه ریاضی روشن میکند
در یک تصمیم و اراده ریاضی تخدیر راه ندارد.
زندگی و حیات منهای قانون و ریاضی از محکومیت عادت و اعتیاد است زمان برای تربیت مستند است و فقط یک اراده و تصمیم ریاضی از آن بهره میگیرد.
در ریاضی اراده و تصمیم را شادی و نشاط پیش میبرد. و این شادی و نشاط مروج عمران و آبادانی است.
در سیاره زمین حقوق زندگی خلق میگردد و حقوقی که از یک تصمیم و اراده ریاضی آفریده و خلق گردد پایانناپذیر است، زندگی در قلمرو قانون جاوید و حق است و در زمان حال فقط شروع گشتن ادامه دارد.
سیاره زمین سیاره ایست سیال نورد که زندگی به روش آب در آن تکوین مییابد یعنی زندگی در سیالیت مستند است و بدین روش جستجو و تحقیق ادامه مییابد. بنابر این هر فصلی در حیات هدف یاب است و این هدف باقی ماندن و تربیت میباشد برای اجرای قانون حیات در سطح سیاره زمین یک مسیر رفت و بازگشت وجود دارد که در این مسیر این اصل جبری که هر عدد تقسیم بر خود برابر است با 1 اجرا میگردد. و امتداد این مسیر از سطح سیاره تا فضا میباشد. در بقیه سیارات منظومه چنین راه و خطی موجود نمیباشد. بنابراین جریان و خط ریاضی در سیاره زمین زندگی را تمرین میدهد تا شادی و نشاط آن حفظ گردد. وقتی که مثلاً این مسیر و خط از سطح سیاره تا فضا در سیاره مریخ وجود ندارد پس وقتی که چیزی از سطح این سیاره برخیزد سردرگم میماند و در عدم ثبات خواهد بود.
بدین جهت است که تکوین در این سیاره ادامه ندارد و بدویت بازگشایی نمیگردد. حیات و زندگی در سیاره زمین به توسط یک قانون در خط خلاقیت و اختراع پیش میرود و این اختراع مسرتبخش و شادی آفرین است در این مسیر گمگشتگی از خود وجود ندارد. یعنی در اختراع و تحول یک فصل پیوسته خود را میجوید و به سمت خود باز میگردد تا بدویت خود را کشف کند. در سیاره ما زمان فقط برای تحقیق و تحول و خلاقیت نشاط حاصل میکند و ریاضی در سیاره ما درک میشود. سیال گشتن راحت زیستن است و آسودگی و تأثیر سیالیت استفاده از فضا را میسر میسازد اگر در سیاره زمین زایندگی نور به توسط خورشید که فصل است با انرژی برودتی که در این سیاره درج است برابر و هم ارز نمیبود نه آب بوجود میآمد و نه بارندگی انجام میگشت، در صورتی که تحقیقات و مطالعات انسانی که پیرامون حیات مریخ انجام میگردد. وجود آب در این سیاره را ثابت کند این نظریه فاقد اعتبار علمی خواهد بود و باید از آن صرفنظر نمود. زیرا کل این نظریه از تصویب جبر میگذرد. و در صورتی که در مریخ آب یافته شود این آب از دایره جبر بیرون است و این نظریه قادر به توضیح دادن آن نیست، یعنی در طبیعت هیچ چیز ایستاده و راکد و تنبل نمیتواند ثبات داشته باشد و وقتی که آب در سیارهایی بوجود آید باید یک مسیر وراه برای آزمایش و ثابت شدن این آب وجود داشته باشد. بنابر این راه ثبات آب از سطح یک سیاره تا فضا میباشد که این راه بدلیل همان جبری که آغاز و انتهای ثابت دارد فقط در سیاره ما وجود دارد. آب در سیاره مریخ به صورت یخ، منجمد و پایدار است تمامی سیارات بواسطه انرژی برودتی که معادل عدد ترتیب خود دارند عاملهای فصلی خود را نگهداری مینمایند. این فصل در سیارات به معنای روشنی ثبات است، همانگونه که قبلاً اشاره گشت فصل خورشیدی با فصلهای سیارهای هم ارز است و هم ارزی فصلی بین خورشید و زمین یک هم ارزی حقیقی است در حالیکه هم ارزی فصلی خورشید با مابقی سیارات منظومه هم ارزی مستعار است.
اگر قرار ملاقات یک فصل در سیاره زمین با حیات میسر است فقط قانون برای ثبات و تعادل و مسرت این فصل کفایت میکند. زیرا قانون حیات قانونی است که یک فصل در آن آزاد میگردد تا با خود آشنا گردد و از این ارتباط لذت ببرد و در آن حال بر عمل خود نظارت کند.
در این قانون چیزی خوشبخت میگردد که با خود در صلح باشد.
هیچ کدام از سیارات منظومه شمسی الا زمین نمیتوند عهدهدار، معرفت زندگی باشد زیرا هدف برای حیات فقط بر روی سیاره زمین بوجود میآید.
و این هدف، کار رسیدن به تربیت است در سیاره ما یک اراده ریاضی مشمول آزاد شدن است و بر این آزادی، مکان، فضا و زمان دلالت دارند. عهدهدار یک فصل برای زیستن و ادامه داشتن جبر است و این فصل و حد یک بار در بعد مکانی هر کدام از سیارات منظومه خورشیدی خلق شده است. تنها این خلاقیت در سیاره زمین سرگرم بداعت و مرور کردن خود میباشد و الا مرور بر بدویت و اتکای بر خلاقیت در مابقی سیارات منظومه شرط بقا نیست، بدویت در انسان عقل است که آن را مجاب به زندگی نمودن و آفرینش میسازد تا در نشاط از حیات باشد.
طبیعت بیادعا است و در منتهای سادگی اصرار میورزد و چون در سادگی منتها وجود ندارد یک فصل طبیعی و تجربی پیوسته تازه و در حد آغاز باقی میماند. فصل عدد و تجربهایست که یک سیاره در حال حرکت آن را حمل مینماید تا بتوسط آن روشن و بدیع باشد.
زایندگی فصل و قاعده نور به روش تجربی 2-2 یعنی جبری که ابتدا و انتهایش ثابت است روشی است که برای بد نظرات شما عزیزان:
مرسی واقعاعالی بود.
چهار شنبه 6 مهر 1398برچسب:ریاضی و طبیعت , ریاضی , طبیعت, چهارفصل, چهار فصل, چرا طبیعت ,, :: 19:36
غلامعباس ترابی عطا آبادی
درباره وبلاگ سرزمین ما ایران زمینی در موقعیت چهار فصل است و زبان طبیعت ریاضی است ، حال درک این زبان در این مقطع که چرا چهار فصل در طبیعت به وجود می آید بر عهده ما ایرانیان می باشد . فصل یکی از قوانین طبیعت است که این قانون در کشور ما امکان می یابد به شکل چهار وجهی یعنی بهار ، تابستان ، پائیز و زمستان اجرا می شود .هر کدام از فصلها اندازه یک چهارم را دارند که این پدیده از یک معادله ساده که در متن موجود است متولد می شود . تقویم ایران زمین نیز بر گردش فصلها استوار است و با آغاز بهار سال نو ایرانی شروع می شود. و نظم این تقویم به این سبب است که با دقت ریاضی طبیعت آن را پرورش می دهد. آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|